مقدمه
امروزه مدیران برای دستیابی به اهداف بلندمدت سازمان خود بایستی از ابزارهای مدیریت و برنامهریزی راهبردی استفاده کنند. شناسایی و تحلیل عوامل حیاتی موفقیت میتواند مدیران را در این راه کمک نماید. برای شناسایی و تحلیل عوامل حیاتی موفقیت ابزارهای گوناگونی وجود دارد و استفاده زیادی از آنها شده است. نگاشت ادراکی فازی از جمله ابزارهای مفید برای این منظور است. این ابزار توسعه زیادی یافته و در روشهای بهبود آن از الگوریتمها و روشهای مختلفی استفاده شده است. از جمله از شبکههای عصبی مصنوعی و منطق فازی در این حوزه استفاده شده است. در این فصل ضمن معرفی نگاشت ادراکی فازی و پیشینه ادبیات آن به تبیین روش بهبودی برای آن پرداخته شده است. روش بهبود تشریح شده و همچنین مزایای این رویکرد معرفی شده و با سایر روشهای تحلیل عوامل حیاتی موفقیت مقایسه شده است. در ادامه با توجه به مطالعه موردی پژوهش، به محیط نگاری و شناسایی عوامل موثر در حوزه آموزش و تولید علم دانشگاه آزاد اسلامی واحد بندرعباس نیز پرداخته شده است.
۲-۲- مدیریت و برنامهریزی راهبردی
برنامهریزی ضرورت سازمانها است. بدون داشتن برنامهای روشن، مجموعه فعالیتهای سازمان دچار از هم گسیختگی بوده و هدف مشخصی را دنبال نمیکنند. برای برنامهریزی تعاریف زیادی ارائه شده است که در مجموع میتوان تعریف جامع زیر را به عنوان تعریف مناسبی برای برنامهریزی پذیرفت [۶]:
“برنامهریزی به مجموعه فعالیتهایی اطلاق میگردد که یک فرد و یا یک سازمان و یا دولت به منظور:
۱- شناسایی اهداف و جهتگیریهای کوتاه مدت، میانمدت و بلندمدت خود؛
۲- انتخاب مناسبترین راه و روش جهت دستیابی به اهداف فوق؛
با توجه به امکانات و محدودیتها، مشکلات بالقوه و بالفعل و نقاط قوت و ضعف خود، انجام میدهد.”
راهبرد معادلی است که برای واژه “استراتژی” ساخته شده است. واژه استراتژی از عرصههای نظامی به حیطههای غیرنظامی آمده است و به طور کلی، طرحی برای آینده است برای تعیین وضعیت و جایگاه سازمان که مبتنی بر دانش و بینش گذشته باشد. عناصر تشکیل دهنده راهبرد، جهتگیری کلان سازمان را روشن میکند. بنابراین راهبرد، پاسخ پرسش “سمت و سوی حرکت سازمان کجاست؟” را میجوید [۱۳].
در عصر حاضر، سازمانها هر چه بزرگتر، گستردهتر و متنوعتر میگردند، مسئولین و مدیران آنها بایستی نگاه بلندمدتتری را برای سازمان داشته و با بهرهگیری از تفکر راهبردی به برنامهریزی بپردازند. برنامهریزی راهبردی به عنوان ابزاری برای تعیین اهداف و خطوط کلی فعالیتها و مأموریتهای سازمان در بلندمدت و پیدا کردن راه کارهایی برای تطبیق قابلیتهای درونی سازمان با شرایط محیطی و تنظیم و رساندن سازمان به نقطه تعادل مناسبتر در تعامل با محیط پیرامونی آن، استفاده میشود [۶]. صاحبنظران در مورد برنامهریزی راهبردی تعاریف گوناگونی ارایه دادهاند. از نظر برایسون[۱] برنامهریزی راهبردی، کوششی منظم برای اتخاذ تصمیمها و فعالیتهای اساسی شکلدهنده و جهت دهنده فعالیتهای سازمانی در محدوده قانونی است. گوف[۲] نیز، برنامهریزی راهبردی را به عنوان فرآیند پاسخگویی به ارزیابیهای محیط داخلی و بیرونی تشریح میکند. هدف از تحلیلهای مذکور، کمک به سازمان برای تقویت نقاط قوت و به حداقل رساندن نقاط ضعف و بهرهگیری از مزایای فرصتها و مقابله با تهدیدها است. در شکل (۲-۱) که هرم برنامهریزی نامیده میشود موارد کلیدی رایج در ادبیات برنامهریزی و مدیریت راهبردی مورد اشاره قرار گرفته است [۱۴]. آنچه در این پژوهش بیشتر مورد توجه است، موقعیت اهداف کمی و کیفی در هرم برنامهریزی است.
[۱] Bryson
[۲] Goff